بگین بباره بارون ، دلم هواشو کرده

بگین تموم شدم من ، بگین که برنگرده

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

برهنه زیر بارون ، خرابُ درب و داغون

از آدما  فراری ، از عاشقا گریزون

بهش بگین شکستم ، بهش بگین بُریدم

آرام باش عزیز من

آرام باش

دوباره سر از آب بیرون می آوریم

و تلألو آفتاب را می بینیم

زیر بوته ای از برف

که این دفعه

درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود


چیزی به فرو رفتنم نمانده ، چیزی به تمام شدنم نمانده ،

 در سایه سنگینی که بر روی زندگی ام افتاده ، وزش نابودی را می بینم


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.